دروغ چرا، خسته‌م. همیشه سعی کردم قوی باشم و حتی بعد از روزای خیلی بد حتی بعد از گریه کردن باز بلند شم اما این روزا جون ندارم انگار، انگار امید مثل شاخه‌های نرم و نازک یه گیاه که داره کم‌کم خشک می‌شه؛ داره درونم خشک می‌شه. احتیاج دارم هیچ کاری نکنم و یا آروم آروم قدم بردارم و یهو چند ساعت بشینم تا خستگیم در بره. ولی یه چیزی رو خوب می‌دونم؛ اونم اینه که مثل همایون شجریان که می‌خوند: "دلم فریاد می‌خواهد"  منم دلم فریاد می‌خواد، خیلی هم بلند، از ته جون

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

mahsan weblog کالای ارزان اخبار چشم انتظارم فروش فلزیاب شیراز game تخفیف ملی فیلم